علی ماعلی ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

دلنوشته های من برای زیباترینم

اولین قرار ملاقات با خانم دکتر مهربون

سلام دونه سیب من شما الان اندازه ی یه دونه تخم سیبی... ای جونممممممممم .................. امروز رفتم پیش خانم دکتر مهربونی که تازگیا کشفش کردم برام سونو نوشته واسه 5 روزه دیگه تا بتونم شما رو برای اولین بار ببینم ولی میخوام با بابایی مشورت کنم و دیرتر برم تا قلب کوچولوی شمام تا اون موقع مشخص بشه کاملا واییییییییییییییی خیلی انتظار سختههههههههههههه مامانی مراقب خودت باشششششششششششش آخه خیلی دوست دارممممممم .................... راستی قراره امشب بریم فرودگاه... استقبال عمو عباس دوست بابایی بعد از 3 سال داره برمیگرده از آمریکا بابایی دل تو دلش نیست خیلی خوشحاله ، خیلی ....................
27 خرداد 1392

خدایا هزاران بار شکرت

سلام عزیز دل مامان الهی فدای پاهای کوچولوت بشم آسه آسه  اومدی تو دلم نشستی تو برام مثله یه معجزه ای ............ امروز آزمایش تیتر بتا دادم جوابشو هم همین الان گرفتمو تندی اومدم خونه تا برات بنویسم اینم جوابش خدایا هزاران بار شکرت شما الآن حدودا 5 هفتته البته مطمئن نیستم شما الان اندازه یه دونه کنجدی ای جونممممممممممممم ...
22 خرداد 1392

دلم آشوبه

سلام گلکم امیدوارم که خوب باشی الان کجایی؟؟؟؟ خیلی دلم میخواد بدونم مامانی این روزا بی طاقته..خیلی زیاد همش گریم میگیره آخه این چه حس و حالیه که من دارم .......... امروز بالاخره رفتم آزمایش بارداری دادم گفتن جوابش فردا آماده میشه.. با اینکه دکتر برام اورژانسی نوشته بود ولی دستگاهشون خرابه و احتمالا فردا آماده س جوابش واییییییییی..دل تو دلم نیس به خدا صدای قلبمو خودمم میشنوم الان باید برم کلاس(سفره آرایی) خیلی هم خوابم میاد ..چشام به زور بازن مامانی خیلی نگرانمه، حق داره میگه شاید باردار باشی مراقب خودت باش یعنی میشه دیگه  اومده باشی تو دلم...اونم صحیح و سالم؟ تو دلم ...
20 خرداد 1392

یعنی واقعیت داره؟

سلام همه ی وجودم دوباره امروز برام معجزه شده یعنی این میتونه اولین نشونه اومدنت باشه؟؟؟؟؟ خدایا خودت بهم رحم کن این عکس برام شروع یه معجزه س ...
19 خرداد 1392

یه دنیا دلم شکسته

سلام عزیز مامان بازم دلم گرفت و چشمام گریون شد بی بی چکم دیگه + نشد..حتی اون هاله محو هم دیگه نیوفتاد بازم دلمو شکستی...اینقد امروز گریه کردم که پوست دور چشمام میسوخت بابایی خیلی دلداریم داد..با اینکه برنامه ریزی برا اومدنت نداشتم،ولی اون هاله + چند روز پیش دلمو به یه معجزه لرزوند چه کنم که هیچ راهی جز صبر جلو پاهام نیست خدایا؟ خوشت میاد اینقده باهام شوخی میکنی؟ چرا هی منو میبری لب چشمه و تشنه بر میگردونی؟ راستی امروز صبح نی نی مریم جون به دنیا اومد..آقا آرسام عکسشو برام میل کرد خاله بهارش خیلی شبیه دکتر و دایی عباسشه خوش به حال مریم جون از امروز میتونه بچشو تو بغلش بگیره و به حس مادرونش ببال...
11 خرداد 1392

باور نکردنیه

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتت خدایا تو صدای منو شنیدیییییییییییییییییییییییییییییی خدای من شرمنده مهر محبتت هستم تا عمر دارم یا حضرت زینب تو صدای دل شکسته ی منو شنیدی یا امام زمان تو داری به وعدت عمل میکنی من برای همیشه کنیز شما هستم خدایا داری ترکهای قلب شکستمو به هم جفت میکنی....میخوای همشو از بین ببریییییییی خدایا امیدمو نا امید نکن ................. الآن 4 دقیقه از جواب نهاییه ب ب چکم میگذره به پهنای صورتم دارم اشک میریزم امروز 28 سیکلم هستم دقیقا مثل دفعه قبلی که باردار شدمو برای بار اولش  ب ب چک گذاشتم یه هاله خیلیییییییی کمرنگ افتاد دارم میمیرم از خوشحال...
7 خرداد 1392

علائم

میخوام از علائمم که تا حالا دارم برات بگم اگه نتیجش + بود میزارم بمونه...اگه نه که پاکش میکنم حدودا یه هفتس احساس و درد {!!} دارم 1 هفتس که به شدت گرمم میشه و احساس گر گرفتگی دارم درد و احساس نبض زیر ناف احساس کشیدگی توی ناف درد بازو و سینه درد و گرفتگی کشاله ی رون و ساق پا بزاقم زیاد شده تکرر ادرار دارم تا حدودی احساس نیاز به خوابم زیاد شده...جوری که بر خلاف عادتم نزدیک ظهر حدودا 1 یا 2 ساعت میخوابم امیدوارم اینا نشونه اومدنت تو دلم باشه البته هنوز زوده که بفهمم و مطمئن شم هرچند این ماه برای اومدنت تو دلم برنامه ریزی نکرده بودم ...
6 خرداد 1392

تولد بابایی

سلام عزیزم امشب ،شب تولد باباییه کاش میتونستم خبر اومدنت رو بهش هدیه بدم... هیچ کاری نکردم براش...البته 3 روز پیش که روز مرد بود براش جبران کردم..ولی امروز هیچی خیلی ناراحتم ...دست خودم نبود...تموم بدنم درد گرفته..ذهنم بدجوری مشغوله..قلبم هم بی تابه امیدوارم باباجونت منو ببخشه برای سلامتیو موفقیتش دعا کن عزیزم ...
6 خرداد 1392

دلتنگی

 سلام عزیزکم مامانی ،امروز خیلی بی حوصله ام دیگه خسته شدم از انتظارررررررررررررررر این روزا اینقده قلبم از نبودت فشرده میشه که دلم میخواد از خونه فرار کنم..... خسته شدم بس که خاطره اینو اونو خوندم...سیسمونی بقیه رو دیدم...همش گریه کردمو گریه خیلی حساس شدمو قلبم اندازه یه نقطه شده مامانی؟برام دعا میکنی؟...میبینی که چقده از دوریت پریشونم؟ بعد از اسفند که اون اتفاق برام افتاد 3 ماهی میگذره، ولی انگار من 30 سال از عمرم گذشته و پیر شدم دست و دلم به هیچ کاری نمیره حتی رفتم برا خودم کلاس هنری هم ثبت نام کردم ولی به زور خودمو میکشونم تا اونجا که برای 1 ساعت هم شده از این حال و هوا بیام بیرون... ولی ...
5 خرداد 1392

دلمه نوبرانه

سلام مامانی امروز یکم بی حالم بازم یکم علائم عجیب و غریب دارم چی بگم که خودمم موندم که این علائمها دلیلش چیه اگه قرار بود نشونه ی تو باشه پس چرا تو سونوی 2 روز پیش هیچی دیده نشده توهمهههههههههههههه...میدونم دارم برا شام دلمه برگ مو درست میکنم خیلی خوشمزه شده....جات حسابی خالیه   ...
31 ارديبهشت 1392